حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

صندلی داغ

1392/3/29 11:37
نویسنده : your daddy★☆
2,027 بازدید
اشتراک گذاری

به دلیل درخواست های بی شمار شما دوستان من هم بر روی  صندلی داغ خواهم نشست... هرکس هر سوالی داشت بپرسه...........لبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (34)

عاطفه
29 خرداد 92 10:57
سلام به بابای حامی......
_بابای حامی چند سالشه؟؟؟؟؟؟
<شغل بابای حامی چیه؟؟؟؟؟؟
با تشکرررررر

سلام...
1.من 29 سالمه
2.لیسانس جهانگردی دارم و اگر خدا بخواد فوق لیسانس و در حال حاضر نمایندگی تصفیه آب در شهر

هستی
29 خرداد 92 11:25
سلام داداشی وحامی جان امیدوارم حالتون خوب باشه .من یه مدتی نبودم نتونستم به وبلاگ حامی سر بزنم.داداشی نمیخوای از حامی برامون بگی چیکار میکنه قبلا بهتون گفتم بگید این گل پسر صبح که بلند میشه چیکار میکنه وعکس جدید از حامی جان بگذاری .


سلام. من باید بنویسم کتبا بگم که حامی پیش من نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ای بابااااااااااااااااااااااااااا شما هم هردفعه میای یه سفارشی میدی میری.عجبااااااااااااااااا
عاطفه
29 خرداد 92 12:30
میدونم خیلی فضولیه . میتونید جواب ندید و اگه بدید واقعا لطف کردید به هر حال درک میکنم ولی میشه بدونم چرا کنار هم نیستید ؟


به دلیل مشکلاتی جدا شدیم...
مامی
29 خرداد 92 12:55
وااای شما خیلی سنتون کمتر نشون میده!!!!خصوصا با اون رنگ آبی
مامان کیاراد
30 خرداد 92 2:24
سلام بابای مهربون ... من سوال خاصی ندارم ...ولی خواستم بگم که پست جالبی ....
بهاره مامان ونداد
31 خرداد 92 3:18
خدایا اندکی نفهمی عطا کن مردیم از بس فهمیدیم وبه روی خودمان نیاوردیم


خدایا اندکی نفهمی عطا کن مردیم از بس فهمیدیم وبه روی خودمان نیاوردیم.........................
سودابه(شیرین ترین شیرین)
31 خرداد 92 11:01
شما هر چند وقت یه بار حامی رو میبینید؟؟


فعلا مشخص نیست....شاید هفته ای یک بار.
هیوا
31 خرداد 92 12:31
من یک عالمه سوال دارم با اجازتون

1: چه طوری در شرایط سخت بر خشم خودت غلبه میکنی و یا اونو تا حدودی کنترل میکنی؟




بفرمایید...

وقتی برم توی ماشین عصبانیتم به دنده و گاز منتقل میشه ...


شیرین
31 خرداد 92 12:32
چه رفتاری از دیگران بیشتر آزارت میده؟؟؟


دمدمی مزاجی، دهن بین بودن،دورویی،پرخاشگری،
هیوا
31 خرداد 92 12:32
چند تا خواهر برادر داری؟


یک خواهر و یک برادر
هیوا
31 خرداد 92 12:33
مهمترین برنامه ات واسه زندگی چیه؟؟؟


ادامه دادن تحصیلاتم ، گسترش کارم.
مامان رها
31 خرداد 92 12:34
بچه چندم خانواده هستی؟


اول
ونداد
31 خرداد 92 12:35
الان دوس داشتی کجا بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


جزایر قناری
کیان
31 خرداد 92 12:37
کیو بیشتر از ضربان قلبت دوس داری؟


خانواده م
SaYa
31 خرداد 92 20:35
سلام...چه جالب بودن سوالا
منم مدتی پیش که صندلی داغ گذاشتم تو وب با سوالایی مواجه شدم که فقط مجبور شدم جواب بدم


سلام بله
یلدا
31 خرداد 92 23:40
تاحالا ازکسی درحدانفجار متنفرشدی ؟؟


آره.......
صبا
31 خرداد 92 23:41
چند بار تا بحال در زندگی ، از کلمه کاش استفاده کردید و چرا ؟


خیلی زیاد...کاش ...کاش...کاش ها همیشه هستند...
یلدا
31 خرداد 92 23:42
برای خدا چقدر وقت میذارید؟


.............
مامان سارا
31 خرداد 92 23:44
هیچوقت شده اون روی سکه رو هم ببینی؟
مامان سارا
31 خرداد 92 23:45
یعنی اون روی یه حادثه یا خبری رو بعد از چند وقت ببینی؟چیزی که نگرشت رو نسبت به اون قضیه عوض کنه؟و احساس پشیمونی بکنی از قضاوت عجولانه ات؟


نمیدونم...
مامانی
31 خرداد 92 23:45
به نظر خودت خوشبختی؟


نه....
پرهام
31 خرداد 92 23:46
چه منشی در زندگی دارید؟

یعنی اینکه زندگی را آسون می گیرید یا اهل کینه هستید ، حرص پول می زنید یا ....


سعی میکنم آسون بگیرم....کینه ای نیستم و خیلی زود کارهای ادما یادم میره...پول هم برام نیست...
پرهام
31 خرداد 92 23:49
فکر می کنید مرگ پایان زندگیه ؟؟؟؟؟؟؟


نه...
خاله شیوا
31 خرداد 92 23:50
با کدوم آهنگ یا ترانه به عمق خاطراتت فرو میری و تو خودت میری؟؟؟


bonjovi....
سونیا
2 تیر 92 9:34
آدم مغروری هستی؟


بله
مامان بهداد
2 تیر 92 15:38
من سوالی ندارم .

فقط برای شما و خانواده تون آرزوی سلامتی و شادی و موفقیت می کنم.

چون گفته بودید که عاشق خانواده تون هستید. امیدوارم که سالهای سال زیر سایه پدر و مادرتون باشید. من فقط میدونم که دعای پدر و مادر همیشه محافظ آدمه. ومیدونم که چقدر پدر و مادرتون از اینکه بچه ی اولشون یک چنین مساله ای براش پیش اومده نگران و ... هستند.

در هر صورت برای شما و فرزند دلبندتون آرزوی سلامتی،شادی و خوشبختی می کنم.

امیدوارم که به زودی به همه ی آرزوهای نزدیک و دورتون برسید. خدای مهربون یار و نگهدار شما و حامی عزیز باشه. آمین.




ممنونم از دعاهای زیباتون
میشه اسم وبلاگتون رو بگید؟

سونیا
2 تیر 92 17:04
چرا به کامنت من ج ندادین ؟




؟؟؟ من که ج دادم


تارا
4 تیر 92 12:56
صندلی داغ من با چنان استقبالی روبرو شد دیدنی!!!!

فقط 1 نفر 1 سوال کرد!!!!!!!!!!


اشکالی نداره من و حامی میایم یک عالمه سوال میپرسیم خاله
معصومه
21 تیر 92 12:44
سلام.

محل زندگیتون کجاست؟اگه دوست داشتید بگید




سلام.من ساکن شمال کشور هستم


مامان سام
22 مرداد 92 6:26
بابای سامی جون خیلی بیحوصله بودم ولی باخوندن نظرات این قسمت واقعا از ته دل خندیدم.امیدوارم خداهمیشه شمارو هم بخندونه


به چی خندیدین؟
مامان سام
22 مرداد 92 6:31
درسته که دیگه این حقی که دادین برا سوال پرسیدن expireشده امامنکه دیر رسیدم دو تا سوال میپرسم اگه دوست نداشتین جواب ندین
1/حامی جون هم با مادرش شمال زندگی میکنن؟
2/شمابه زبان انگیسی مسلطین؟برای اینکه فراموش نکنین چیکارمیکنین؟


آدرس نذاشتید.
1/ بله
2/ خیر
مامان محمد
28 مرداد 92 0:17
سلام اقای پدر .من خیلی ازاین طرز قلم تون خوشم میادگه گداری میام به شما سرمیزنم شما پراز احساس هستید به شما تبریک میگم باوجودی که حامی جون پیش شمانیست اما خیلی خوب از احساستون مینویسید به نظرم سن شما خیلی کمتر از اونه که یه تجربه تلخ توزندگی داشته باشید .اماچیکارش میشه کرد زندگیه دیگه خدا نکنه به ادم پشت بکنه امیدوارم اینقدر توی زندگی خوشبخت بشید که اصلا یادتون نیاد چه بحرانی راپشت سر گذاشتید. دلتون شاد لبتون خندون ارزوی قلبی ماست .


سلام...ممنونم از نظر لطفی که بهمون دارید...و کدوم قلم؟

زندگیه دیگه کاریش نمیشه کرد.....به قول یک نفر بهار باش تا با آمدنت گنجشکان از شوق روی شاخه ها آواز بخوانند زمستانی بودن از هر کسی ساخته است...و من برای حامی بهار خواهم بود...بهار...بهار....






الهام
21 شهریور 92 8:46
سلام دوستم من امروز با وب شما دوست شدمشما رو لینک کردم که بازم بهتون سر بزنم اگه دوست داشتین مارو لینک کنید


سلام دوست عزیز..چرا که نه
مامان یاس
20 بهمن 92 17:05
باخانواده زندگی میکنیدیا تنها