وبلاگ تکونی
ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام به همگی
خوب باید بگم امشب وبلاگمو تکوندمو باید بگم بسیار خوشحالم از این بابت
اول اینکه بگم این مطالب فقط مربوط به من، حامی و خانواده م و بعضی دوستان عزیزم هست و باید بگم همه ی نوشته هام مربوط به خودم و زندگیمه ولاغیر.. البته اینو قبلا هم گفتم چندین بار اما اینجا هم متذکر شدم تا خوانندگان خاموش، روشن شوند اگر مطلبی غم داشت برای خودمه اگه شاد بود برای خودمه اگه از عشق نوشتم از خوبی یا از بدی... Do you underestand????
قلبم ، مهمانخانه نيست که آدم ها بيايند
دو سه ساعت يا دو سه روز توي آن بمانند و بعد بروند...
قلب ، لانه ي گنجشک نيست که در بهار ساخته بشود
و در پاييز باد آن را با خودش ببرد....
قلب؟ راستش نمي دانم چيست...
اما اين را مي دانم که فقط جاي آدمهاي خيلي خوب است.....آدمهای خوب و بد از نظر خودم و نه دیگران....آدمهای خوب در وبلاگم....در قلبم...و در زندگیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ام.....از امشب تا هرشب و هر لحظه...
گاهــــــی دلم برای خودم تنگ میشود...
گاهـــی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود....
گاهــــــــــی دلم برای پاکیهای کودکانه ی قلبم میگیرد....
گاهی دلم از رهگذرانی که در این مسیـر بی انتها آمدند و رفتند، خسته میشود....
گاهـــــــی دلم از راهزنانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد....
...گاهــــــــی آرزو میکنم ای کاش...
به هرحال...سعی میکنم بهتر بنویسم و بهتر...خوب و از خوبی ها و زیبایی ها....همین...وبلاگ من رنگ و بوی تازه ای میگیره و مثل همیشه پر از بوی عشق و مهربانی به دور از کینه و قضاوتهای شخصی....
روزگارتان آرام.....شاد باشید.
منِ ِ او