حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

دل گرفته...

1391/10/27 21:27
نویسنده : your daddy★☆
486 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی دلت گرفته

 

نمی دانی باید دردت را

 

به که گویی

 

که بشنود و نشنیده بگیرد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان بهار
27 دی 91 21:43
مامان نازی
27 دی 91 22:09
چقدر بده دلت بگیره اطرفیانت زیاد باشن اما باز کسی برای دردودلت وجود نداشته باشه .چقدر سخته درد داری اما به زور بچت میخندی تا پی به دردت نبره.


بهاره مامان ونداد
28 دی 91 1:22
هرگز شب را باور نکردم
زیرا که در فراسوی دهلیزش
به امید دریچه ای
دل بسته بودم
به دریچه نگاه کن تا اینده شاد ببینی


اینده شاد....
خاله ریحانه
28 دی 91 2:13
اصلا کسی که همچین گل پسری داره برای چی دلش بگیره؟ هر وقت دلتون میگیره به صورت خوشگلش نگاه کنید که سرشار از زندگی و امیده
من مطمئنم حامی بعدا بهترین مونس و حامی برای شما میشه... تا حامی رو دارین غم نخورین


بله....فقط غم تنهایی اسیرت میکنه...تا بخوای بجنبی پیرت میکنه...
مامان سبحان جون
28 دی 91 15:53
تارا
28 دی 91 19:06
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد

می خواهی کودک باشی

کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد

و آسوده اشک می ریزد

بزرگ که باشی

باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ... !




بی صدا....

melika
2 خرداد 92 23:46
گاهی دلم بی دلیل می گیرد و ول نمی کند ...

گاهی یادم می افتد تمام اتفاقاتی که در گذشته برایم رخ داده و در بین همه این اتفاق ها من هنوز هستم و مقاوم می جنگم .. بین بدبختی ها و بلاها به مردی خودم خندیدم و گریه نکردم ، بغض کردم و خفه شدم ، اما اشک نریختم ...

تنها گوشه ی چشمم خیس شد اما کسی نفهمید ... روزهایی که برایم پاییز بود ماه هایی که برایم پاییز بود سال هایی که برایم پاییز بود .. هر چقدر اینور و آنور سرک کشیدم ، گمشده ام را پیدا نکردم...گمشده ای که به من احساس آرامش دهد ...


زیبااااااا بود....ممنون...
بیدل
14 آذر 92 1:14
خیلی غمگین نوشتی فقط کسایی که از عمقشون درد داشته باشن میتونن اینا رو بفمن خیلی با درد نوشتی ممکنه دلیل این همه درد رو بدونم ؟