ارزوهایم...
چه فرقی دارد ،
پشت میله ها باشی ،
یا در خیابان های شهر درحال قدم زدن ،
وقتی که آرزوهایت ،
در حبس باشند ...
پشت میله ها باشی ،
یا در خیابان های شهر درحال قدم زدن ،
وقتی که آرزوهایت ،
در حبس باشند ...
بـایدکسی باشد
که هروقت بار تنهاییت سنگین شد
هر وقت کمر کلماتت شکست
هر وقت طاقت سکوتت تمام شد
که هروقت بار تنهاییت سنگین شد
هر وقت کمر کلماتت شکست
هر وقت طاقت سکوتت تمام شد
هر وقت کم آوردی
هر وقت سهمت از بغض بیشتر از توانت شد
بیاید بنشیند مقابل چشمهایت
و تو زل بزنی به خودت
که جاری شده ای میان چشمهایش
و تو یک جا...
تمام دلتنگیت را...
تمام خستگیهایت را...و تمام بغضت را...
و تمام خودت را به او تکیه دهی
باید کسی باشد.....منتظرم...چشم دوخته ام تا بیابد.... علی رضا
هر وقت سهمت از بغض بیشتر از توانت شد
بیاید بنشیند مقابل چشمهایت
و تو زل بزنی به خودت
که جاری شده ای میان چشمهایش
و تو یک جا...
تمام دلتنگیت را...
تمام خستگیهایت را...و تمام بغضت را...
و تمام خودت را به او تکیه دهی
باید کسی باشد.....منتظرم...چشم دوخته ام تا بیابد.... علی رضا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی