حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

سلامی دوباره...اما...

1391/11/10 11:04
نویسنده : your daddy★☆
292 بازدید
اشتراک گذاری
سلام...
حال همه ی ما خوب است...
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور، که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند.
با اینهمه، عمری اگر باقی بود، طوری از کنار زندگی میگذرم، که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد، نه این دل ناماندگار بی درمان!
تا یادم نرفته است بنویسم: حوالی خوابهای ما سال پر بارانی بود. می دانم همیشه هوای آنجا پر از هوای تازه ی باز نیامدن است...
 اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی... هر از گاهی ببین، انعکاس تبسم رؤیا شبیه شمایل شقایق نیست؟
راستی خبرت بدهم! خواب دیده ام خانه ای خریده ام! بی پرده، بی پنجره، بی در، بی دیوار. هی بخند...
بی پرده بگویمت! چیزی نمانده است... من سی ساله خواهم شد... فردا را به فال نیک خواهم گرفت...
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری؟ نه ری را جان! نه...
نامه ام باید کوتاه باشد، ساده باشد، بی حرفی از ابهام و آینه...
از نو برایت مینویسم:
حال همه ی ما خوب است اما..... تو باور نکن....
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان محمد امين
11 بهمن 91 3:40
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻭﮔﻔﺖ ﺗﻨﻬـــــــــــﺎ ﺍﻣﺪﻩ ﺍﻡ ٬ ﺗﻨﻬـــــــﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ... ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ٬ ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﯾﺎ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ٬ﮐﻢ ﻣﯿﺎﻭﺭﯼ ! ... ﺩﻝ تنهايت ﯾﮑـــــــــــــ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ !......