بازگشت ما
سلام دوستان عزيزمن و حامي جون از اينكه اينهمه پيام داديد و جوياي حال ما بودين ممنونم، از ابراز محبت هاي فراوونتون سپاس و خدااي را شكر. چقدر زيباست اينهمه مهرباني در اين ديار نامهربان، چقدر زيباتر بود متن هاي سراسر انرژي مثبت شما عزيزان. در مدتي كه گذشت به دليل گسترش كار و ادامه ي تحصيل و موضوعاتي ديگر كمتر به حضورتان آمديم،زين پس سعي من بر اين است تمامي لحظه ها را ثبت كنم ، خاطرات دونفره ي پدر و پسري كه دنياي هم هستند و بينهايت وابسته و عاشق يكديگر..... حتي اگر لپ تاپ هم همراهم نبود مثل امروز كه هواي نوشتن آمده بود با گوشي فقط تكست مينويسم. همراهانم شاد باشيد. پدر حامي
آخرين چهارشنبه سال 92
درتنهایی ام آتش روشن کردم وعهدکردم تاخاموش شدنش دعایت کنم میدانم به آنچه میخواهی میرسی چراکه من هرلحظه هیزمی اضافه میکنم تا شعله هاى فروزان زندگيت فقط سرخى داشته باشد. چهارشنبه سوری مبارک حامي من....