حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

بابای طوفانی

از طوفان که درآمدی دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهادی.!!!!  معنی طـــوفــــان همین است....ولی میدونی پسر بابا دارم به خاطر تو این طوفان رو تحمل میکنم   
5 دی 1391

من با توام حامی جان....

به جای آن‌که انگشت اشاره‌ام را به سوی او بگیرم، کنارش می‌نشستم انگشت‌هایم را در رنگ فرومی‌بردم و با او نقاشی می‌کردم بیشتر از آن‌که به ساعتم نگاه کنم، به او نگاه می‌کردم ... به جای اصول راه رفتن، اصول پرواز کردن و دویدن را با او تمرین می‌کردم از جدی بودن دست برمی‌داشتم و بازی را جدی می‌گرفتم با او در مزارع می‌دویدم و با هم به ستارگان خیره می‌شدیم کمتر به او سخت می‌گرفتم و بیشتر همراهی‌اش می‌کردم اول احترام به خودش را به او می‌آموختم، بعد احترام به دیگران را بیشتر از آن که عشق به قدرت را یادش بدهم، قدرت ِ عشق را به او می‌آموختم... ...
4 دی 1391

بابای ناامیداز ادما...

ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده ماها آدمای بی احساسی نیستیم ماها بی معرفت و نامرد نیستیم یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن !!
4 دی 1391