حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

بیا هر شب...

1392/3/7 0:00
نویسنده : your daddy★☆
560 بازدید
اشتراک گذاری

به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند

دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است

بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی

بیا، ای هم گناهِ من در این برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ

به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من
که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی ها
و من می مانم و بیداد بی خوابی

در این ایوان سرپوشیده ی متروک
شب افتاده ست و در تالابِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها
پرستو ها

بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
بیا ای روشنی، اما بپوشان روی
که می ترسم تو را خورشید پندارند
و می ترسم همه از خواب برخیزند
و می ترسم که چشم از خواب بردارند

نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی خواهم بداند هیچ کس ما را

و نیلوفر که سر بر می کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهی ها که با آن رقص غوغایی
نمی خواهم بفهمانند بیدارند

شب افتاده ست و من تاریک و تنهایم
در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستو ها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی

بیا ای مهربان با من!
بیا ای یاد مهتابی...

"اخوان ثالث"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
6 خرداد 92 15:17
واااااای عکس پستـــــ ثابت خیلی نازززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززه



مرسی خاله جون
عاطفه
6 خرداد 92 15:29
حامی جونم چقد نازی توی عکسه پست ثابت دوست دارم عزیز دلم شوشو دوست داره یه پسمل ناز مثل شما داشته باشه.....بابای حامی از طرف ما ببوسش


مرسی خاله ی مهربون انشالله یه پسر کوچولوی دوس داشتنی خدا بهتون هدیه بده
سودابه
6 خرداد 92 15:30
زندگی چیست؟

زندگی فرصت خندیدن دل
زندگی گریه شوق
از پی وصلت عشق

زندگی گریه نوزادی است
در لحظه زایش
به زبان دل خویش

زندگی غلغله جوشش آب
داخل ظرف سماور
به کنارش قوری

زندگی تابش نوری است
در صبحدم زایش خورشید
که به رقص آوردش گرد و غبار

زندگی شرشره آب روان
چونکه بر سنگ خورد
آیدش نغمه زیباش به گوش

زندگی تیرگی ابر کبود
مژده بارش باران زیاد
بر تن شاخه افسرده ز باد

زندگی شعله شمعی است
که در ظلمت شب
نور امید دهد خانه دل را

زندگی لذت یک صبح قشنگ
سیر در ساحل دریایی
آرام بسی نیلی رنگ

زندگی بارقه نور امید
در پی یافتن راه شفا
به مریضی که جوابش دادند

زندگی آینه پاکیهاست
زندگی آشتی شب پره هاست

زندگی لحظه دیدار دو دوست
بعد یک عمر، فراق

زندگی پرزدن شاپرکهاست
در سیاهی شبی پر کوکب

زندگی غرش رعد در دل شب
چکه آب ز سقفی چوبین

زندگی نیل به رؤیایی دور
در خیالی به نهایت مستور

زندگی صفحه شطرنج دل است
زندگی قدرت یک کیش رخ است
تا که با لبخندی
کندش مات ، شه نومیدی را

اسفندیار سپهری


ممنونم از این شعر زیبا...
بهاره مامان ونداد
6 خرداد 92 17:37
من عاشق اخوان ثالث ومخصوصا این شعرش
خیلی خوشحال شدم یه بار دیگه شنیدمش
عکس پست ثابت هم فوق العاده حتما بقیه عکس ها رو هم بذار


ممنونم:") حتماااااااااااا
هستی
6 خرداد 92 17:42
رنگ نگاه ما نگاه خدا، به نگاه شماست. فاصله زندگی شیرین تا تلخ به اندازه یک نگاه است. اگر نگاه ما به خداوند تغییر کند همه اتفاقات تغییر می کند. رنگ این نگاه، رنگ همه زندگی ماست. امید به خدا، برکت زندگی را زیاد می کند و نا امیدی از او، ما را در دریای مشکلات غرق خواهد کرد. اگر چمدان هایمان را به خدا بسپاریم او همه ما را به منزل می رساند. او شهر را خوب می شناسد، او خانه ما را خوب می شناسد. راه زیاد است و تنهایی، خسته کننده. کافی است به خداوند نگاه کنیم. زندگی ، به رنگ نگاه ماست. اگر به خدا خوشبین باشید، خوشی می بینید.
مامان شايان
6 خرداد 92 18:16
سلام بابايي روزتون به خير شرمنده بابت تاخير

روزپدر و بهتون تبريك ميگم و از ته قلبم بهترينارو براتون آرزو ميكنم و همچنين واسه حامي جونم

عكس پست ثابت هم خيلي نازه خيلي دوسش دارم




سلام خاله جان ممنونم ازتون و از اینکه به یادم بودید

خیلی خیلی مرسی


سودابه
6 خرداد 92 21:52
ای جانمممممممممممممممممممم چقده این کوچولو نازه خاله فداش شه..
معصومه
6 خرداد 92 21:56
چه عکس های نازی ماشالله ماشاالله ماشالله.
حامی جون


مرسی خاله
خاله شیوا
7 خرداد 92 23:53
خیلی خیلی زیباااااااااااااااااااا من عااااااااااشقشم