حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

رمضان 93 هم به پايان رسيد

مهربان خدای من  میدانم که تا آسمان راهی نیست  ولی تا آسمانی شدن راه بسیار است !  این دست های خالی به سوی تو بلند میشود و تمنا دارد  ما بی سلیقه ایم ، طلب آب و نان میکنیم  تو خود ای خزانه دار بخشش ها ، بهترین ها را برای ما و دوستانمآن محقق کن آمین يا رب العالمین . طاعاتتان مورد قبول حق، عید سعید فطر بر شما مبارک. ...
6 مرداد 1393

لذت ببر

ﻣﺸﮑﻞ ﻣﺎ ﺩﺭﻓﻬﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ  ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ !  ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ  ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ :  ﻣﺪﺭﺳﻪ .. ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ .. ﮐﺎﺭ ..  ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ  ﻣﺴﯿﺮ !  ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ  ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ.... اكنون نميخواهم بگذرد...... ميخواهم فقط لذت ببريم....  
30 تير 1393

بازگشت ما

سلام دوستان عزيزمن و حامي جون از اينكه اينهمه پيام داديد و جوياي حال ما بودين ممنونم، از ابراز محبت هاي فراوونتون سپاس و خدااي را شكر. چقدر زيباست اينهمه مهرباني در اين ديار نامهربان، چقدر زيباتر بود متن هاي سراسر انرژي مثبت شما عزيزان. در مدتي كه گذشت به دليل گسترش كار و ادامه ي تحصيل و موضوعاتي ديگر كمتر به حضورتان آمديم،زين پس سعي من بر اين است تمامي لحظه ها را ثبت كنم ، خاطرات دونفره ي پدر و پسري كه دنياي هم هستند و بينهايت وابسته و عاشق يكديگر..... حتي اگر لپ تاپ هم همراهم نبود مثل امروز كه هواي نوشتن آمده بود با گوشي فقط تكست مينويسم. همراهانم شاد باشيد.  پدر حامي
30 ارديبهشت 1393

آخرين چهارشنبه سال 92

درتنهایی ام آتش روشن کردم وعهدکردم تاخاموش شدنش دعایت کنم میدانم به آنچه میخواهی میرسی چراکه من هرلحظه هیزمی اضافه میکنم تا شعله هاى فروزان زندگيت فقط سرخى داشته باشد. چهارشنبه سوری مبارک حامي من....
27 اسفند 1392