حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

لطفا همه لطف کنید و برای این حرفای من نظرتو رک و صریح بگ.ید..

1391/11/26 22:41
نویسنده : your daddy★☆
737 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام به همه ی دوستان عزیز...

من نظری داشتم از یک فرد بی نام و نشان بدین مضمون:

shoma ag khodetun moshkeli nadashtin dalili nadarek webloge y bacharo ramzdar konin va faghat dgarano moghaser bedunin...

 خانم ها و اقاهایی که من و حامی را با لطف زیادتون جز دوستاتون قرار دادین ایا مطالب من به فرد خاصی اشاره میکند؟؟   ایا کسی را مقصر و خودم را تبرئه میکند؟؟  ایا از مشکلاتم گفتم در مطالبم؟؟؟؟؟؟ من نمیدونم تا کی باید این حرفای پوچ را تحمل کنم...حتی در یک محیط مجازی هم باید اصرار بر بد بودن من داشته باشند؟؟؟؟؟؟؟در حالیکه من به کسی کاری ندارم و برای دل خودم و برای پسرم مینویسم ..ایا این افراد نباید دست از یک طرفه به قاضی رفتن و راضی برگشتن بردارند؟؟؟؟؟//   قبلا هم بی جهت وبلاگم مسدود شدن  و در حالیکه میدانستم چه کسی و به چه نیتی این کار را کرده اما دم نزدم و به خدا واگذارش کردم...و  دوباره از نو شروع کردم...گویا بعضیها حتی تحمل خواندن حرفهای من را ندارند...و حرف حق ازارشان میدهد و تلخ است...من نمیدانم هدف این فرد که حتی جرات معرفی خود را ندارد و فقط هر دفعه سعی در توهین و بی ادبی و بی حرمت کردن من دارند چیست اما اگر واقعا چیزی از من و زندگی ام میدانند واضح خود را معرفی کنند و حرف خود را بزنند نه اینکه پشت پرده باشند و توهین کنند و بروند... اگر هم وبلاگ اش را رمز دار کردم یک دلیل بسیار خصوصی دارم که مطمئنم که این فرد خوب دلیلش را میداند...

دیوار ها را که برداریم


همدیگر را


خواهیم شناخت ...
 

حالا شما که مطالبم را تا به حال میخوندید لطفا قضاوت کنید میخوام بدونم کجای کار من اشتباه هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مامان امیــــــــرعلی(پســـــرک شیطـــون)
18 بهمن 91 11:18
سلام بابایی از اینگونه افراد چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی زیاد هستند اگر بخواهید برای حرف کسی که به قول خودتان حتی جرأت معرفی کردن خود را نداشته خودتون و اذیت کنید که دیگه هیچی ... پس بی خیااااااااااااااااااااااااال ... به نوشتنتون ادامه بدید چون اینجا ی دفتر خاطراتــــ هست که میتونید باهاش دردو دل کنید... فقط میشه به حال همچین آدم هایی تأسف خورد همین و بــــــــس ... شــــــــــــاد باشــــــــــــید ...
مامان امیــــــــرعلی(پســـــرک شیطـــون)
18 بهمن 91 11:19
زندگی‌ پشیزی نمی‌ارزد ، اگر همان بمانم که هستم ---------------------------------- برای خودت زندگی کن،کسی‌ که ترا دوست داشته باشد، با تو میماند
مامان ثمر
18 بهمن 91 11:39
سلام پدر مهربون تا آنجایی که من مطالبطون رو خوندم نه به کسی بی احترامی کردید نه راجع به کسی صحبت شده فقط مطالبی عاشقانه در رابطه با عشق خالص پدر به پسر است... من متوجه نمی شم ما انسان ها تا کجا باید درباره دیگران قضاوت های نابجا و بی مورد کنیم من نمیدونم چطور میخواهیم جوابگوی خدا باشیم هر قضاوت نادرست و کورکورانه ما در مورد دیگران ما را در مقابل خدا مسئول می کند
مامان ثمر
18 بهمن 91 11:43
پدر عزیز کار شما اشتباه نیست این ما هستیم که هنوز استفاده از فضای مجازی و فرهنگش رو یاد نگرفتیم این ما هستیم که برای نظرات و عقاید دیگران احترام قائل نیستیم
من واقعا خیلی متاثر شدم
"مهم نیست در مورد تو چه فکر میکنن مهم اینه که انقدر مهمی که میشینن در موردتون فکر می کنند "


لام..من خودم نظرتون رو خواستم این چه حرفیه...ممنونم از وقتی که گذاشتید...
مامان آرشيدا قند عسل
18 بهمن 91 12:44
پدر گرامي تو دنياي مجازي هر كدوم از ما واسه دل خودمون ، واسه بچه هامون مي نويسيم و اصلا مزيت دنياي مجازي اينه كه راحت ميتونيم حرفهامون رو بزنيم بي اينكه نگران باشيم و اگه خيلي مطلب خصوصي بود و دليل داشتيم و صلاح دونستيم رمزدارش ميكنيم و اين به خودمان ربط دارد و بس در واقع ما فرمانفرماي وبلاگمون هستيم و هر جور كه دلمون بخواد عمل مي كنيم و به هيچ كس هم ربطي نداره كار شما هيچ نكته اشتباهي نداره و قطعا اين فرد شما رو ميشناسه و ته دلش سوخته كه رمزدارش كردين نميتونه رمز رو داشته باشه ببينه اون تو چه خبره ،
حامي گلي رو ميبوسم.


fariba
18 بهمن 91 12:51
این وبلاگ متعلق به شما و پسرتون هست و شما جایزید برای مطالبش رمز بذارید یا نذارید.و اگر این موضوع برای بعضی خوشایند نیست.میتونند به وبلاگ شما نیان.وبلاگ شما بیانگر عشق خالصانتون به حامی هست و هیچ قضاوتی تا امروز نشدهاینقدر به نظرات بی پایه واساس بها ندهید.کار خود را ادامه دهید.موفق باشید.


تارا
18 بهمن 91 12:54
این آدم ها توی دنیای مجازی خیلی زیادن
و یه جورایی عقده ای اند

شما راه بیخیالی رو طی کنید



دلت را به هر کسی نسپار ٬
این روزا بعضی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند...!!!!!!
مریم (مامان آندیا)
18 بهمن 91 13:17
راستش ما آدما هنوز باد نگرفتیم که به عقاید و تفکرات هم احترام بزاریم.... ربطی هم به فضای مجازی و غیر مجازی نداره و اصولا برای بعضی افراد یه تفریح به حساب میاد.که البته این بر میگرده به فرهنگ 2000 ساله ما ایرانیها...آخه همه جا جار میزنیم که ما یه فرهنگ غنی 2000 ساله داریم ولی پای عمل که میرسه اینطوری هم و آزار میدیم.بی تفاوت بودن بهترین راهکاره.... مسلما اون آدم بیمار دنبال همین عکس العمل شما بوده و هست...پس خیلی خوشحالش نکنید..
مهسا مامی کیارش
18 بهمن 91 14:12
بابای حامی جون اصلا نباید به خاطر این چیزها برنجید یا پا پس بکشید. شما همچنان قوی با نوشته های جدید اما پر از امید به کارتون ادامه بدید نباید بذارید که چنین آدمهایی که بدون هویتن باعث بشن که شما عقب بکشین اصل کار خودتون و حامی جونین. اینم یه عالمه گل برای حامی جون و بابای مهربونش
مامان سبحان جونی
18 بهمن 91 15:46
سلام دوست عزیز خیلی بده که بعضی افراد هستن باوجوداینکه میدونن کارشون اشتباه هست بازم با حرفها و نظراتشون ادم حرص میدن اون شخص خودش مشکل داشته که رمز دار کردن وبلاگ رو مشگل میدونه ازاین نظرات توی دنیای مجازی زیاده خودت ناراحت نکن
مامان محمد امين
18 بهمن 91 17:16
به نظر من اين وبلاگ ها يه جور دفتر خاطراته و آدما هر چيزي يا حرفي رو كه براشون مهمه يا براشون خاطره ميشه رو توش مينويسن...بعضي ها شايد دوست نداشته باشن هر خاطره اي رو هر كسي بخونه و اختيار رمز گذاشتن روي مطلبشونو دارن همونطور كه ما دفتر خاطراتمونو كه خصوصي باشه رو نميزاريم وسط خونه كه حتي مهمونا هم ازش سر در بيارن...و در مورد اين شخص به نظر من يا شمارو ميشناسه و يا در مورد وبتون كنجكاو شده ولي به در بسته خورده اينجوري خواسته لج دراره...باباي مهربون وبتون خيلي هم عاليه اين حرفا نه فقط بعدن به درد حامي عزيز ميخوره بلكه هر كدوم ما هم كه اينا رو ميخونيم لحظه اي به فكر ميريم شايد به درد خيلي از ماها هم خورده باشه ادامه بديد با انرژي بيشتر و موفق باشيد
مامان ثمین
18 بهمن 91 23:19
رمز دار کردن مطالب وبلاگ کاملا امری شخصی میباشد و هرکس خودش میدونه که چطور در مورد وبش تصمیم بگیره دیگه اگه اینجا هم آدم آزاد نباشه پس دیگه.... جواب اون شخص رو هم اینجور بدید که شما هم اگه وبلاگ دارید رمز دارش کنید تا نتونیم مطالبت رو بخونیم
آسمونی ها
19 بهمن 91 8:11
یه کلام بهش بگید: چهار دیواری اختیاری اگه خیلی بابت رمزدار بودن مطالب اذیت میشی دیگی نیا اینجا، کسی برات کارت دعوت پست نکرده بود و گوسفندی هم آماده ی قربونی شدن جلوی قدوم مبارکت نبود. برو به ... امان خدا
مــآمــآنــے
19 بهمن 91 14:21
هر کس آزاد است که هر طوری که دوست دارد رفتار کند و این بستگی به شعور و درک و تربیت انسان دارد که به اصول اخلاقی پایبند باشد و دروغ نگوید و سخن زشت بر زبان نراند و دیگران را نرنجاند .
مــآمــآنــے
19 بهمن 91 14:22
سلام

به نظرم در برابر فردی که با تندی حرف می زنه و حرف زشت میزنه باید سکوت کرد و با لبخند جواب داد


بی محلی کنید


بی شعوری یه عیب مادرزادیه
بیایین با بی شعـــــــورا مهربان تر باشیم..
بهاره مامان ونداد
19 بهمن 91 16:58
زندگی کن انگونه که خودت دوست داری نه ان طور که دیگران میخواهند حامی جون موفق باشی


مرسی خاله ی مهربون...
معصومه
20 بهمن 91 17:07
سلام.
بنظر من حرفهای شما زیباست وعشق شما به فرزندتون رو نشون میده .اصلا مهم نیست بعضیا چطوری فکرمیکنند مهم اینکه شما دارید این مطالب رو برای پسر نازتون مینویسیدوبه کار خودتون ایمان دارید و اختیار مطالبی که مینویسید باخودتونه حتی اگه بعضیا مخالف باشن.


مامان نی نی
26 بهمن 91 21:54
اینایی که شما نوشتین حرغهای یه پدر عاشق به پسرشه نه توهین.از تکتک کلمات نوشته شده میشه عشق رو درک کرد.موفق باشید


ممنونم از نظرتون....
عمه عاطفه
28 بهمن 91 0:43
چرا ناراحت میشی عزیزم
اینو که مشخصه کی نوشته!!!
بی خیال ناراحت نشو



فدات بشم جان دل...
خاله ي اميرعلي
28 بهمن 91 12:15
بهتره خودتون رو ناراحت نكنيد اينجور افراد تو دنيايه واقعي زيادن چه برسه به دنيايه مجازي
من وقتي ديروز با وبلاگتون اشنا شدم وقتي عنوان برخي مطالب رو ميديم كه رمز داره فكر ميكردم كه از زندگي شخصير خودتون نوشتين ولي الان كه رمز در اختيارمه ميبينم كه اشتباه فكر ميكردم
اميدوارم كه موفق باشيد


elham
6 اسفند 91 23:57
حریمت را پاس بدار..این خانه متعلق به توست..احساسات و دلنوشته هایت متعلق به توست...شا دباشی و غمگین فرقی نمیکند..نوشته هایت مخاطب خاصی داشته باشد یا نداشته باشد فرقی نمیکند مهم اینست که این دنیا متعلق به تو و حامیست..این که جرات نوشتن حقایق را داری خیلی مهم است...امتیازیکه شایدخیلی از افرادی که اینجا هستند ندارند برای بیان تلخیها و واقعیات...قرص بمان قرص بمان
مامان نوژا
29 اردیبهشت 92 11:40
سلام من امروز با وبتون آشنا شدم .پسر زیبایی دارید خدا واستون نگهش داره
.تقریبا تمام مطالبتون رو هم خوندم زیبا نوشتید و پدرانه. .در ضمن اون کسی که این کامنت رو گذاشته از آشناهاتون بوده که اینقدر واسش مهم بوده که چی نوشتید و در حال ترکیدن بوده وگرنه توی هر وبی یه مطلب رمز دار هست .موفق و موید باشید.به ما هم سر بزننین خوشحال میشیم


سلام.مرسی که به دیدنمون اومدین خاله دیگه حرفها برام هیچ اهمیتی نداره و مهم نیست هرکی میخواد باشه... خواستم بیام وبلاگتون باز نشد
عاطفه مامان الای
6 خرداد 92 3:00
اون شخص یا شما رو میشناسه ...یا اینکه از شما خوشش اومده بی توجهی دیده پیشه خودش بافته ..بافته ...بافته ...به جایی نرسیده ...آخرش نیششو زده بابا به دیگران چه مربوط شما اینجا چی مینویسین ...این خونه مجازی شماست هر کی دوست نداره پا نزاره...به پست منم خورده ...ناراخت بودن چرا عکس دخترمو با مایو گذاشتم بچه بد بار میاد روش وا میشه کاسه داغتر از میشن ..فقط اینجور موارد نظزر اون شخص رو حذف کنین ونخونین


همینطوره