حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

جهنم....

1391/11/26 21:38
نویسنده : your daddy★☆
503 بازدید
اشتراک گذاری

حامی جان......بعضیا هم هستن که میگن تو همه ی زندگیشونی اما زندگی رو واست جهنم میکنن...به عشق دروغینی که ادعاشو میکنن هرگز هرگز هرگز توجه نکن....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

امیر مهدی و عمی
26 بهمن 91 22:10
سلام
حامی نازنین نصایح زیبای بابایی رو گوش کن که انشااله آینده روشنی در پیش رو داشته باشی


سلام...ممنونم خاله.. چشم...
مریم مامان محمد مانی
26 بهمن 91 23:10
سلام
کاش بشه دفتر زندگی ها را پاک کرد و از اول نوشت ...................ولی
قلم زیبایی دارید ولی حیف که پر از غم و تنهایی و دلتنگیه
نمی دونم ماجرای این درد چیه و از کی این درد شروع شده............ ولی خیلی غصه خوردم انقدر که جرات نگاه کردن به عکسهای حامی کوچولو را نداشتم..........دیدار بعد از یک ماه اونم فقط یک ساعت؟!!!!!!!!!!!!!!
نمی دونم چی باید بگم....................... دلم سنگین شده و نفسم بالا نمی آد
یه جایی از وبلاگتون خوندم که بخاطر خودخواهی یه نفر............. \ از قدیم گفتن که خشت اول چون نهد معمار کج...................... \
دعا می کنم برات که زندگیت شاد بشه.
دعا می کنم به آرامش برسی.
دعا می کنم دوران فراغت خیلی خیلی زود سر بیاد.
دعا می کنم حامی چیزی تو لحظه های زندگیش کم نداشته باشه................. نه پدر و نه مادر.................. .
دعا می کنم دعا




مــآمــآنــے
26 بهمن 91 23:12
بلی بلی اید همین طور باشه حامی جان باید خیلی دقت کنی
مهسا مامان کیارش
27 بهمن 91 1:45
نرگس مامان باران
27 بهمن 91 12:09
سلام میدونم ناراحتی
ولی ای کاش خودتون با محبت و بدون کینه پسر نازنین تون رو بزرگ کنید مطمنم اینطوری در اینده جای شخص سومی تو زندگیتون خالی نمیشه امیدوارم نارحت نشی ولی تو وبلاگش همش از روزهای خوشی که با هم دارین واز این به بعد خواهین داشت به امید خدا بنویس و بی خیال همه..


سلام..من هیچ کینه ای ندارم...اگه هم حرفی میزنم به خاطر عمق ناراحتی خودمه...کسی نمیتونه کسی دیگه ای را درک کنه ...فعلا انقدر شرایطم بد هست که نمیتونم ....خوب نوشتن دل خوش میخواد...اما حتما در اینده همه چیز عوض خواهد شد..