حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

دوست داشتن من

1392/3/30 11:40
نویسنده : your daddy★☆
563 بازدید
اشتراک گذاری

به قول پناهی:" من خودمو میبینم... خودمو میشنفم..... خودمو فکر میکنم.... تا هستم جهان ارثیه بابامه.........وقتی هم نبودم........... مال شما............ سلام هاش....... عشق هاش...... درد هاش..... همه ی تنهایی هاش.......... اگه دوست داری...... بیا بامن ببین... یا بذار باتوببینم.... با من بگو......... یا بذار با تو بگم......... سلام هامونو... عشق ها مونو... درد هامونو.... همه تنهایی ها مونو.......

حامی جانم:

من تو را به سبک خودم دوستت دارم ...

 

من دنباله روی عشق دیگران نیستم

 

 فکر می کنم کندن کوه برای ساختن تونل بهتر است
 
تا ابراز عشق........

 

 من برای تو نمی میرم تا لباس عزا تنت کنم

 

 نه ...

 

این دوست داشتنی احمقانه خواهد بود!!!!

 

 برایت زنده بمانم بهتر است

 

 هیچکس تو را مثل من دوستت ندارد...

 

 پس تو را مثل من دوست خواهم داشت......

 

 من دوست داشتنم را به تو ثابت نمی کنم

 

 همیشه حرف هایت را نمی پذیرم

 

 قول نمی دهم هیچوقت فراموشی نگیرم

 

 من حتی قول نمیدهم روز تولدت را از یاد نبرم

 

 و این یک فاجعه ی بزرگی خواهد بود

 

 دقیقا" این یک فاجعه است

 

 و من تورا فجیع دوستت دارم..........................

 

 تو مجبور نیستی باور کنی

 

 اما باور نکردن تو ..

 

از دوست داشتن من نمی کاهد

 

 این سبک من است

 

 و فقط من هستم که می تواند اینگونه تو را دوستت داشته باشد

 

 من تو را به سبکی خاص

 

 به سبک خودم دوستت دارم...........

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

SaYa
26 خرداد 92 19:43
خیلی زیبا و بااحساس بود
خدا شما برای حامی جون نگه داره


FARIBA
27 خرداد 92 2:29
واقعا زیبا بود تحت تاثیر قرار گرفتم


متشکرم
FARIBA
27 خرداد 92 2:30
ایشالا صدو بیست سال سایتون بالای سر حامیجون باشه


ممنونم
الهه
27 خرداد 92 13:52
بابا جون به نظر من شما نه تنها تو دوس داشتن بلکه تو همه چیز و همه کارا سبک خاصی برا خودتون دارید اینو از نوشته هاتون میفهمم
الی مامی آراد
27 خرداد 92 17:30
ماشالله عکسهاش که توی پست ثابت گذاشتین خیلی خوشگله به امید اون روزی که هر دوتون برای همیشه پیش هم باشین


ممنونم خاله الی
s
28 خرداد 92 19:47
سلام. بابایی میتونم بپرسم که چرا از حامی دوری؟ جوابشو به ایمیلم بفرستین ممنون.
مامان بهداد
29 خرداد 92 0:53
سلام. به به . یک دوست داشتن پدرانه .
بسیار قشنگ و روان و ساده بود.
خیلی قشنگ نوشتید.
ان شاالله که همیشه در کنار هم سلامت و شاد و سر بلند باشید. و به وجود همدیگر ببالید.


ممنونم خاله ی خوب و مهربون لطف دارید
مامان هیوا
29 خرداد 92 0:55
خیلی سبکتون زیباااااااااااااااست آفرین بابایی شما بهترینی
بی اهمییت بودن خیلی عالیه آفرین هرکس کار خودشو میکنه درست یا غلط...هرچند که کار قشنگی نیست کار ایشون...
اما شماااااا همچنان بمووون

ممنونم
s
29 خرداد 92 8:56
باباییه مهربون چرا جواب ندادین ؟


میشه لطفا دیگه راجع به این قضیه کسی چیزی نپرسه؟ ما از هم جدا شدیم.
سودابه
29 خرداد 92 10:31
خوش به حال حامی که باباش صاحب سبک هست
آقایان پدر و پسر خوبین الحمدلله.


ممنونم خاله جان
خوبیم شکر خدا.
شیرین
29 خرداد 92 12:59
باز هم نوشته ای زیبا این بهترین کاریه که میکنید واقعا هم بی ارزشه ما به همین وبلاگ بسنده میکنیم موفق و شاد باشید مهربان
s
29 خرداد 92 16:50
حیف به حامی نیس که از همسرتون جداشدین .اگه همسرتون ی لیوان زهر هم بود به خاطره حامی باید تحمل میکردین .
مامان كياراد(آرزو)
24 تیر 92 22:59
به به چه پسرنازي هزارماشاا...به توحامي عزيز...برات خوشحالم كه باباي به اين خوبي داري كه يه عالمه دوست داره.ميبوسمت عزيزم...


مرسی خاله ی مهربون