حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

قلب حامی...قلب من....

می گویند قلب هر کس به اندازه مشت بسته اوست اما من قلبهایی را دیده ام که به اندازه دنیایی از محبت عمیقند دلهای بزرگی که هیچوقت در مشتهای بسته جای نمی گیرند مثل غنچه ای با هر طپش شکفته می شوند دلهای بزرگی که مانند کویر نامحدودند و تشنه اند تا اینکه ابر محبت ببارد...مثل ... در عوض دلهایی هم هستند که حتی از یک مشت بسته کوچک هم کوچکترند دلهایی که شاید وسیع هم بتوانند باشند اما بیش از یک بند انگشت هم عمق ندارند...مثل .... وتو هر وقت خواستی بدانی قلبت چقدر بزرگ است به دستت نگاه کن، وقتی که مهربانی را به دیگران تعارف میکنی...! ...
25 بهمن 1391

عشق..عشق...عشق...

حاااااااااااااااااااامی جوووووووووووووووووونم: دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست اما برای ماهی زندگیست ، پس برای آنی که عاشقش هستی ماهی باش ، نه مرغابی ....   کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم... انگاه میان دو دیدار قسمت کنیم... بیا با هم ازحالت سنگ چیزی بفهمیم... بیا زودتر چیزهارا ببینیم.. بیا اب شو مثل یک وازه در سطر خاموشی ام... بیا ذوب کن در کف دست من حجم نورانی عشق را.... دوستت دارم حامی....فقط تو و نه هیچ کس دیگه ای....امید وارم ببینم عاشق کسی هستی و تمام عمر کنار هم  خوشبختید...معنی زندگی را بفهمید و از ته دل بخندید...چیزی که م...
25 بهمن 1391

مهمانی...

" حامی جووووون بابا: به یاد داشته باش..........زندگی مثل یک مهمانی ..........افراد زیادی را به این مهمانی دعوت میکنی..............بعضی از آنها زود مهمانی را ترک میکنند.............بعضی از آنهادر تمام طول مهمانی با تو می مانند..............بعضی از آنها به تو میخندند.............بعضی از آنها با تو میخندند..........و بعضی از آنها خیلی دیر به مهمانی تو می آیند.........اما در آخر بعد از همه این ها فقط چند نفر با تو می مانند تا کمک تو کنند برای مرتب کردن خانه ات......حتی بعضی از آنهاجزو کسانی نبودند که خانه را بهم ریختند .......این افراد دوستان واقعی زندگی تو هستند .........آنها هستند که از همه چیز مهم تر هستند......و بی شک میدانی که ...
22 بهمن 1391