حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

ایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آیا می توانید ذهنتان را از پرسه زدن باز دارید و آن را به یگانگی ابتدایی –با هستی – باز گردانید؟ آیا می توانید بدنتان را همانند نوزادان دوباره نرم و انعطاف پذیر کنید؟ ... آیا می توانید دید درونی تان را پاک کنید تا چیزی جز نور نبینید؟ آیا می توانید دیگران را دوست بدارید و آن ها را بدون تحمیل خواسته های خود راهنمایی کنید؟ آیا می توانید در برخورد با مسائل مهم و حیاتی زندگی هیچ دخالتی نکنید و اجازه دهید آن چه باید ، رخ بدهد؟ آیا می توانید از ذهن خود دست بکشید و بدون دخالت ذهن درک کنید؟ داشتن بدون احساس مالکیت، عمل کردن بدون انتظار داشتن و راهنمایی کردن بدون سعی در حکم راندن ، فضایل عالی محسوب می شوند. "لائوتزه"  ...
27 دی 1391

کارهای خوبو یاد بگیر پسرم...

خط ظريفي بين كمك كردن به كسي و تغيير دادن او وجود دارد. اگر قصد داري كسي را عوض كني، اين كار زشت‌ترين ِ كارهاست. اين كار محكوم نمودن گوهر آن شخص است. كمك به ادم‌ها كه خودشان باشند زيباترين ِ كارهاست.... ...
27 دی 1391

تو منحصر به فردی...

از همان ابتدا به تو گفته‌اند: خودت را با دیگران مقایسه کن! این بزرگترین بیماری‌ست و مثل خوره روحت را می‌خورد زیرا هر کسی برای خود، یگانه و منحصر به فرد است مقایسه ممکن نیست من خودم هستم و تو خودت هستی در این دنیا کسی با تو قابل قیاس نیست!!
27 دی 1391

من تورا قول داده ام به دلم....

ایمان دارم خواهم رفت عاقبت در ناباورترین لحظه فریبی که مرا هیچ می پندارد آنقدر  که کورم و ناشنوا و بی دست و پا بال خواهم زد به آسمانی که پرستوی آزاد فصلهایش را می خواند و کوچ خواهم کرد از این دقایق ریا پرنده درونم تو را خواهم پراند از این خارزار و شفا خواهم داد زخمهایت را در نور من تو را قول داده ام به خود قول .... لیلا هژیر   ...
27 دی 1391

حامی جان به من گوش کن و بس...

جرأت داشته باش و خودت باش. مهم نیست دیگران درباره‌ی تو چگونه می‌اندیشند. مهم نیست دیگران به تو بخندند و یا تو را از احترام خود محروم کنند. ... خودت باش و خود را با توقعات، غفلت و جهل ِ دیگران تطبیق نده. شگفت آن است که تو از دیگران واهمه داری و دیگران از تو. همه از هم می‌ترسند. هیچ‌کس به خود و دیگری اجازه نمی‌دهد که احساسات، عواطف و واقعیت‌های خود را بروز دهد. تو مسئول ِ خویشتنی. با خویشتن ِ حقیقی خویش خصومت مورز. خود را ویران نکن. بهای خودویرانگری چیست؟ در ازای حبس ِ خویشتن ِ خویش و تظاهر به چیزی که نیستی، چه چیزی عاید تو می‌شود؟ حتی اگر دیگران تو را آدمی محترم و ارزشمند تلقی کنند، چیزی به ارزش&zwnj...
27 دی 1391

.......

زاهد بودم ، ترانه گویم کردی سرحلقه‌ی بزم و باده جویم کردی سجاده نشین ِ با وقاری بودم بازیچه‌ی کودکان ِ کویم کردی ♥ مولانا ♥
27 دی 1391

کودک درون ما...

کودک‌درون خویش را دریاب! زخم‌هایش را التیام ببخش به او، که تویی، در ژرف‌ترین لایه‌های ناخودآگاهی‌ات عشق بورز بر زخم‌های ِ خاطرات ِ تلخ‌اش مرهم ِ مهر بگذار و از این چرخه‌ی معیوب ِ "آزاردیدن و آزار دادن" بیرون‌اش بیاور ... و به او بیاموز که خون به خون شستن محال است و محال...
27 دی 1391

کودکانه ی ما بزرگترها....

آیا به یاد می‌آوری زمانی را که کودکی بی‌پیرایه و بازیگوش بودی و با نگاهی سرشار از شگفتی و حیرت به زندگی نگاه می‌کردی؟ آن روزها، زندگی جادویی بود و پُر از هیجان، و کوچک‌ترین چیزهای زندگی نیز تو را به وجد می‌آورد. آن روزها، شبنمی را که روی سا قه‌ی علفی می‌دیدی، درنگ می‌کردی و غرق تماشا می‌شدی؛ پروانه‌ای را که در هوا می‌دیدی، به تماشایش می‌ایستادی؛ برگ‌ها و سنگ‌ها را از روی زمین برمی‌داشتی و با شگفتی به آن‌ها خیره می‌شدی، گویی پُربهاترین گنج‌ها را روی زمین پیدا کرده‌ای. آیا آماده‌ی آن هستی تا جادوی زندگی را دوباره تجربه کنی؟ آیا آماده‌ی آن...
27 دی 1391

قصه های غصه های بابا

نه تو مي ماني و نه اندوه و نه هيچيك از مردم اين آبادي... به حباب نگران لب يك رود قسم، و به كوتاهي آن لحظه شادي كه گذشت، غصه هم مي گذرد، آنچناني كه فقط خاطره اي خواهد ماند لحظه ها عريانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز... ...
27 دی 1391